فرستنده :
يگانه جون
شنبه 91/10/30
هيچ نخواهد بود ، کلمه خواهد بود و آن کلمه خدا خواهد بود .
کلمه اي که ديگر ، هرگز وسوسه جستجوي مخاطبي را نخواهد داشت ،
کلمه اي که هرگز خود را به گفتن نخواهد آلود
فرستنده :
دختر شاه پريون
شنبه 91/10/16
مردي نزد روانپزشک رفت و از غمي که در سينه داشت سخن گفت. روان پزشک پاسخ داد : در شهر دلقکي ست که مردم را ميخنداند و شاد ميکند نزد او برو تا غم خود را فراموش کني ، مرد لبخند تلخي زد و گفت :
من همان دلقکم!!!
فرستنده :
دختر شاه پريون
جمعه 91/8/19
بوسههايت انار را ميترکاند
نفسهايت سيب را ميرساند
آغوشت ابر را ميباراند
پائيز تريني
...
تو!